
در تو صیادیست با آب و دانه و هزار چاقوی تیز
در من حماقتی گنجشک وار
که آسوده ام می کشاند بر بام تو...!
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،


پلک های مرطوب مرا باور کن؛ این باران نیست که می بارد، صدای خسته من است که از چشمانم بیرون میریزد.
|